Mar 12, 2012

6


يك بخشي از دلتنگي هست كه هيچ ربطي به شخص، مكان يا زمان ندارد. آدم دلش تنگ آدم خاصي نشده، جاي خاصي ته دل آدم را تكان نداده و وقت خاصي هم نبوده كه تكرار نشدني باشد.
فقط آدم دلش تنگ آن ”آن“ خاص مي شود. يك موقعيت ناب، يك لحظه ويژه شخصي.
تجربه چندان عجيبي نيست.
 بيشتر آدمها داشته اند.
 سختي اش فقط در اين است كه از همه
 دلتنگي ها دردناك تر است و ديرپاتر.
اين روزها كه مي گذرند آدم دلش براي آن ”آن“ خودش تنگ تر مي شود. همان جمله اي كه همه ما جايي گفته ايم:
“اين مني كه مي بيني آن نيست كه بودم”
...

فرد نامبرده
بيست و دوم اسفند نود

Mar 1, 2012

05

یه جایی تو وجود آدم هست که
سوراخ شده
ترکیده
سائیده شده
و شبها میاد جلو چشمت و
می‌گاد.‏

04

یه جا تو فیلم «اینجا بدون من» هست که نگار میگه: مامان، رضا زنگ زد، فردا میاد. بعد هم میگه پاشو به من غذا بده.
عینن عید چهار سال پیش من.
[ واقعی- ناشناس ]